شعر کاظم کاظمی

0
8476
اين پياده مي‌شود، آن وزير مي‌شود
اين يکي فداي شاه‌، آن يکي فداي رُخ
فيل کجروي کند، اين سرشت فيلهاست‌
اسب خيز مي‌زند، جَست‌وخيز کار اوست‌
آن پياده ضعيف، راست راست مي‌رود
هر که ناگزير شد، نان کج بر او حلال‌
آن وزير مي‌کُشد، آن وزير مي‌خورد
ناگهان کنار شاه، خانه‌بند مي‌شود
آن پياده ضعيف، عاقبت رسيده است‌
اين پياده‌، آن وزير، انتهاي بازي است‌

صفحه چيده مي‌شود، دار و گير مي‌شود
در پيادگان چه زود، مرگ و مير مي‌شود
کجروي در اين مقام، دلپذير مي‌شود
جست‌وخيز اگر نکرد، دستگير مي‌شود
کج اگر که مي‌خورَد، ناگزير مي‌شود
اين پياده قانع است‌، زود سير مي‌شود
خورد و برد او چه زود، چشمگير مي‌شود
زير پاي فيل‌، پهن‌، چون خمير مي‌شود
هر چه خواست مي‌شود، گر چه دير مي‌شود
اين وزير مي‌شود، آن به زير مي‌شود

محمد کاظم کاظمي، شاعر معاصر افغاني

( 3.4 از 5 )
پیام سیستم
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.