شعر زیبای حافظ

1
6692

حافظ
غزل شماره ۷۱
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست - در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست - در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند - عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش - زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است - کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب - کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو - کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود - خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست - ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است - ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست - عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست


( 5 از 5 )
پیام سیستم
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.

نظرات

User Avatar
عضو سايت
  • افتضاح
  • ( 13 بهمن 1391 )
  • 0
ای خوش آن روز که در بازی شطرنج غمت شاه عشق باشم و با کیش رخت مات شوم