سندرم شطرنج ایران

امروزه به هر کدام از سایتهای انگشت شمار شطرنجی نویس که مراجعه کنید، بادرد دلهای نصفه نیمه ای از وضعیت این رشته برخورد می کنید که گرچه دلسوزی نویسنده شایان تمجید است اما نثر عجله و اینترنتی آن، خواننده را ازجزئیات امر محروم می کند. هنگامی که در شناخت آسیب ها قلم می زنیم، معمولاً با یک شروع و یک پایان روبرو نیستیم بلکه گزینه های مختلف، به شکل موازی و با درصدهای متفاوت تأثیر خود را اعمال می کنند. وضعیت کنونی شطرنج کشور بادکنکی است که طی سالهای گذشته باد شده و اقدام برخی منتقدین امروزی جز در مواردی اندک، همواره فاقد یک چهار چوب عملی مستحکم برای جلوگیری از ترکیدن آن بوده است . به عنوان یک پیشنهاد برای شروع ریشه یابی، جایگزینی جمله «مشکل کجاهاست؟» به جای «مشکل ها کجاست؟» در روند فکری منتقدین می باشد. حداقل حسن آن این است که در عوض خراب کردن تمامی خرابی ها بر روی گزینه ای خاص ، می توانیم از افراد مختلف با تخصصهای ویژه برای بررسی گزینه های بیشتری استفاده کنیم. برای دور نشدن از نگاه پراگماتیک و افتادن به چاه کلی گویی، پرسش ساده ای را مطرح می کنم. یک دقیقه فکر کردن به این پرسش احتمالاً مفید تر از خواندن ادامه ی این نوشته خواهد بود.

« به راستی جایگاه تماشاگران در شطرنج کشور کجاست؟»

پس از ساعتها فکر و کلنجار رفتن با دیگران در این مسیر، به برخی حقایق تلخ پی بردم که گرچه جواب کامل سئوال نبود اما یافتن اپیدمی مسری داوری ایران از سطح بین الملل تا درجه 3 داخلی، دست آورد خوبی برای پی بردن به روندی بود که باعث شده است بسیاری از پیشنهادات و انتقادات افراد باتجربه ی این مرز و بوم به جایی نرسد.

قسمت اول (اپیدمی در بخش داوری)

داوران ما از قوانین ریاضی ساده ای در کار خود استفاده میکنند :

نسبت معکوس میان تعداد تماشاگران و زمان سپری شده ی بازیها وجود دارد .

نسبت مستقیم میان قدرت فرد و شانس حضورش در سالن مسابقات برقرار است .

رابطه ای میان تعداد تماشاگران و حق الزحمه داوری وجود ندارد !

اگر همچنان متوجه موضوع نشده اید، 2 امتیاز از خود کم کنید و به مطالعه ادامه دهید.

(تعریف : با غیر فعال بودن بردهای الکترونیکی وصفحات مغناطیسی قدیمی حتی برای میز نخست،عملاً تماشاگرشطرنج واژه ای تعریف نشده در کشورماست ، بهتراست مفهوم تماشاگر را همان بازیکنانی که دقایقی از اتمام بازیشان گذشته است، قرار دهیم !)

تا به حال چقدر پیش آمده که لحظه واگذاری یک استاد را در دقایق پایانی بازی دیده باشید؟ گویی رسالت شطرنجی فقط در حرکت دادن قطعات پلاستیکی و ترک هر چه سریعتر سالن مسابقه است. ارائه ی نگاتیو بازی هم صرفاً جهت انجام امور فرمایشی است، بولتن دور به دور مسابقه بماند. تماشاگران با توجیهاتی نظیر تمرکز بازیکنان، فرهنگ سکوت یا واژه ی شرم آور تقلب با حالتی زننده از سالن اخراج می شوند. گویی جنبه انتظامی قضیه، بیشتر مورد توجه داوران ماست. گرچه اظهار نظر در باب پیشینه ی شکل گیری این جریان در صلاحیت بنده نیست اما چند پاسخ زیر را نمی توان چندان بی ربط دانست:

* شاید حرکات خوب حریفان تأثیر بیشتری در برهم خوردن تمرکز داشته باشد تا صدای قدمها در سالن یا پچ پچ های گاه و بی گاه و پراکنده ی عده ای ناشناس.

* برای یادآوری، ذکر این نکته الزامی است که بسیاری از بازیکنان هنگامی که در یک وضعیت برتر یا تهاجمی هستند ، نه تنها حضور تماشاگر مزاحمتی برایشان ایجاد نمی کند بلکه میل به انجام حرکات زیباتر نزدشان افزایش می یابد. همان چیزی که حرکات تماشاگر پسند می نامیم.

* شاید نبود قدرت لازم برای برخورد با متخلفین است که داوران ما را بی حوصله کرده و آنها جهت سهولت امر به تنها فاکتور باقیمانده بسنده می کنند وهمه را با یک چوب می رانند.

همه به ارزش بالای بازی منتشر شده ی یک بازیکن خوب که با تلاشهای چند ساعته و صرف مقادیر هنگفتی انرژی بدست آمده آگاهند،اما پی بردن به این نکته که مثلاً افزایش چند صد واحدی ریتینگ چه تغییری در منش بازیکن ایجاد کرده است، خود داستان دیگری است. نگاهی به انبوه عکسهایی که از مسابقات مختلف جهانی منتشر می شود، رابطه تنگاتنگ و صمیمی بازیکنان و طرفدارانشان را حتی در لحظات آخر مسابقه نشان میدهد. بازیکنان خسته از نبردهای سنگین فکری با آخرین ژولهای باقیمانده به استقبال پرسشهای خبرنگاران و امضا و عکس یادگاری با طرفدارانشان می روند. مگراز رشته ای نظیر شطرنج چه توقعی می رود که خانواده شطرنجی ما از درون (که قطعاً بازیکنان هم چندان بی تقصیر نیستند) این جریان را قطع کرده است. درمقام مقایسه با برخی رشته ها وقتی میزان هیجان انگیز بودن شطرنج نزد مردم ما همانند قیاس سرعت فانتوم با رکورد دو صد متر است، چه کسی معتقد است که به پستو بردن شطرنج به ترویج آن کمک می کند؟ علاوه بر نکات تکنیکی فوق العاده چه چیز بابی فیشر، ویکتور کورچنوی یا گری کاسپاروف را از هم نسل هایشان متمایز می ساخت؟ مگرنه اینکه آنها با اقدامات متهورانه، جایگاهی برای شطرنج در روزمرگی های مردم ایجاد می کردند؟ اولین قهرمان جهان «ویلهلم اشتاینیتز» عادت داشت که بسیاری از مسابقات دوجانبه ی خود را در چند شهر مختلف برگزار کند. جدای از مسائل شخصی، آیا با توجه به اطلاع رسانی ضعیف تر آن زمان، هدف از تحمل چنین مشقتی کمک به ترویج شطرنج نبوده است؟

رابطه ی تنگاتنگ میان محبوبیت یک رشته و حمایتهای مالی و اعتباری از آن چیزی بدیهی است و درخواست های مکرر برای افزایش حمایتها زمانی که از درون اقدامی انجام نمی شود، موضوعی است که بعدها به آن خواهیم پرداخت.

قسمت دوم (ملغمه یأس آور ادبیات شطرنجی)

غایت ادبیات شطرنجی ما منهای کتب گردآوری شده، پاسخ به سوال متعفن « علم، هنر یا ورزش» است که مرا به یاد «علم بهتر است یا ثروت؟» می اندازد که هر سال موضوع انشا دبستان ما بود. نویسنده با عنوانی نظیر «پیچیده ترین فعالیت فکری» آغاز می کند و به تأثیرات شگرف شطرنج بر حافظه ، خلاقیت ، ضریب هوشی!؟ و غیره می پردازد. اما در ادامه به دام چنان پرگویی هایی می افتد که حتی در باب کتب مقدس هم گفته نشده است.

علم! پایین آوردن منزلت علم با آن همه خدمات عظیمی که ارائه داده، به چه قیمت؟

هنر! مهمترین جنبه ی زیبایی شناخت این رشته در شکستن آگاهانه ی قوانین وضعی است که در قالب ترکیب و قربانی خودنمایی می کند.

شطرنج در وهله ی نخست یک بازی و تفریح سرگرم کننده است که مرور زمان با دادن ارزش افزوده به آن توانسته جنبه های دیگری را نیز در آن نمایان سازد. مثلاً تورنمنت های شطرنج امروزه شامل بسیاری از فاکتورهای موجود در یک رقابت ورزشی هستند. مدت زمانی، شرکتهای بزرگ نرم افزاری از شطرنج به عنوان یکی از زمینه های کار بر روی هوش مصنوعی استفاده کردند. گرچه بعدها AI با مطرح شدن تئوری های جدیدتر توانست راه خود را بیابد اما مدتها شطرنج تنها معیار رقابت انسان و ماشین بود.

با این همه کار علمی انجام دادن ( به شکل کلاسه شده) و یا داشتن برخی مفاهیم زیبا شناختی و حتی برانگیختن حس رقابتی ، لزوماً شطرنج را به علم، هنر یا ورزش تبدیل نمی کند و صد البته نیازی هم نیست که این کار انجام شود. مگر سرگرمی ها (Entertainment) امروزه به صنعتی بزرگ با حیطه وسیعی از فعالیتها بدل نشده اند؟ در مورد تمامی عناوینی که با «...ترین فکری» به شطرنج نسبت می دهند یا ذکر اعدادی با توانهای بالا، باید گفت بهتر است کمی در باب توپولوژی ریاضی، برنامه نویسی کامپیوتر، یا خیلی ساده مکعب روبیک ، چند خطی مطلب مطالعه کنیم. ارتباط هوش و شطرنج همانند اختلاف نظرها در باب آسپرین بحث های ضد و نقیضی را به وجود آورده است (البته این جریان منحصر به کشورما نیست). چندی پیش چشمم به نسبتی مابین ریتینگ و ضریب هوشی افتاد که در پاسخ فقط می توان گفت نه الزاماً .

Rating 2000 + [I.Q - 100] x 10

تنها در سایه شناخت واقعی ظرفیتهای موجود است که حرکتی در خور ایجاد خواهد شد نه صرفاً تعریف و تمجیدهای بی موردی که بیشترین مصرف را در محدوده ی داخلی شطرنجبازان دارد.

ادامه دارد...
با تشکر از رضا مشاطان

( 4.2 از 5 )
پیام سیستم
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.